برای او نوشتم

برای من نوشته
گذشته ها گذشته
تمام قصه هام هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود

کاشکی خبر نداشتی
دیونه نگاتم
یه مشت خاک ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت
نبود صدای قلبم

کاشکی نگفته بودم
تا وقت جون دادان باهاتم

نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای زیادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم
زندگیمو به چشمات
کاشکی نخورده بودم
به سادگی فریب حرفات

لعنت به من که آسون
به یک نگات شکستم
به این دل دیونه
راه گریز و ساده بستم

4u (9

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چرا

چرا ادمها نمیدونن بعضی وقتا خداحافــــــــــــــــظ یعنی........... نزار برم

یــــــــــــعنی....برم گردون

یــــــــــــعنی..........سفت بغــــــــلم کن

سرمو بچسپون به سینــــــــــــــه ت و بگو

خداحافظ و زهر مار

بیخود کردی میگی خداحافـــــــــــــظ

مگه میزارم بــــــــــــــری؟؟؟؟

مگه دست خــــــــــــودته؟؟؟؟؟

دلتنـــگــــــی

در زندگی برای هر آدمی !
از یک روز...
از یک* جا. . .
از یک نفر. . .
به بعد
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست!
نه روزها. . . نه رنگ*ها. . . نه خیابان*ها !
همه چیـــــــــز می شود
دلتنـــگــــــی

4u (8

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.