ﻧﻪ دﻳﮕﻪ ﭘـﺎ ﻣﻴـﺸﻢ اﻳﻦ ﺑﺎر ﺧﺎﻟﻲ از ﻫﺮ ﺷﻚ و ﺗﺮدﻳﺪ ﻣﻴﺮم اون ﺑـﺎﻻﻫﺎ ﻣﻐﺮور ﺗﺎ ﺑﺸﻴﻨﻢ ﺟﺎی ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﺗـﻦ ﺑـﻪ ﺳـﺎﻳـﻪﻫـﺎ ﻧﻤﻴﺪم ﺑﺴﻪ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺳﺨﺘﻲ دﻳﺪم اﻧﻘﺪر زﺟﺮ ﻛﺸﻴﺪم ﺗﺎ ﺑﻪ آرزوم ???
ﻧﻪ دﻳﮕﻪ ﭘـﺎ ﻣﻴـﺸﻢ اﻳﻦ ﺑﺎر
ﺧﺎﻟﻲ از ﻫﺮ ﺷﻚ و ﺗﺮدﻳﺪ
ﻣﻴﺮم اون ﺑـﺎﻻﻫﺎ ﻣﻐﺮور
ﺗﺎ ﺑﺸﻴﻨﻢ ﺟﺎی ﺧﻮرﺷﻴﺪ
ﺗـﻦ ﺑـﻪ ﺳـﺎﻳـﻪﻫـﺎ ﻧﻤﻴﺪم
ﺑﺴﻪ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺳﺨﺘﻲ دﻳﺪم
اﻧﻘﺪر زﺟﺮ ﻛﺸﻴﺪم
ﺗﺎ ﺑﻪ آرزوم ???
سلامسرنوشت را شکست می دهمخشت خشت جدایی رادایره می چینمآنقدر خشت های فراقت رابا ملات اشک صبورانهدایره در دایرهمثل دلتنگی ات تنگ می چینمتا نفس فراق را ببرمو درست در مرکز ثقلسرنوشت دوارمانروی ویرانه های جداییعاشقانهبا تو در آمیزم
سلام
سرنوشت را شکست می دهم
خشت خشت جدایی را
دایره می چینم
آنقدر خشت های فراقت را
با ملات اشک
صبورانه
دایره در دایره
مثل دلتنگی ات
تنگ می چینم
تا نفس فراق را ببرم
و درست در مرکز ثقل
سرنوشت دوارمان
روی ویرانه های جدایی
عاشقانه
با تو در آمیزم